آیلینآیلین، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

هستی من

چند روز تعطیل

1391/9/8 14:02
نویسنده : نسرین
584 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دخمل خوب و خوشگلم

این چند روزی که واسه تاسوعا و عاشورای حسینی تعطیل بودیم دخملی هم دختر خوبی شده بود بیچاره بچه دو روزی رو پیش مامانی و باباییش بود کیف میکرد و شبها با بابایی میرفت دیدن مراسم عزاداری حسینی دخملی که دفعه اولش بود رفته بود مراسم تو ماشین نشسته بودیم که صدای طبل ها  میومد دخملی فکر نینانای هستش هی خودشو تکون میداد و دست میزد تا بهش گفتیم دخملی اینکه مراسم هستش دیگه این کار ونکرد سینه زدنو بهش یاد دادیم و گفتیم ایلینی سینه زنی کن اونم سینه زنی میکرد و ا ح   ین میگفت قربون یا حسین گفتنت برم

کلمه هایی دخملی میگه پام عوف شد و پاشو نشون میده میگه عوف شد میگم ایلین پاتو اگه بوس کنی خوب میشه زودی پاشو بلند میکنه و بوسش میکنه به تخم مرغ میگه موموتا به دای میگه دادای یه مامان جونی میگه مامانی وقتی میگم ایلین ساعت کو زودی نشون میده یا برو یه چجیزی رو بیار زودی میره میاره یا لباس خودش وبه عروسکاش میپوشونه وقتی میگم ایلینی برو بخواب بیام عوضت کنم یا بهت می می بدم زودی میره رو تخت میخوابه و منتظر میمونه تامن برم

عاشق اینکه دور از چشم دستمالهارو از ظرف دستمال مرطو.ب دربیاره و کمداشوو یا دیوارو با اونا پاک کنه

وقتی میگم ایلینی برو توپتو بیار تا بازی کنیم میگه بوب و میده به من تا به دیوار پرتش کنم یا بهش بندازم اونقده کیف میکنه میگم دخملیم یک دو سه و بهش میندازم

 میگم بیا منو بغل و بوس کن زودی میاد منو بغل میکنه و بوس میکنه

پوشکشو برمیداره و میندازه رو زیرنداز و عروسکشو روش میذاره و میخواد عروسکشو پوشک بپوشونه

یکی از بالشهارو میذارم زیرش و میگم دخملی بیا تا پیتکو پیتکو کنیم زودی میره بالشو میاره و سوارش میشه میگه پیتکو یعنی من سوار شدم الان نوبت شماست که حرکت بدین

میگم ایلین تو دختر بابایی هستی میگه هوم هوم و سرش تکون میده

یا میگم ایلینی سرماخوردی زودی بینیشو میکشه و یا میگم دندونات کو دندوناشو بهم  میچسبونه و یه صدایی درمیاره که ادم مورمور میشه

پشت لباسهای اویز قایم میشی میگی پوف بااین کارت منو میترسونی

روز تاسوعا خونه عزیزجون بودیم مبین هم اونجا بود رفتم براتون تخم مرغ بپزم بیارم دوتا پختم یکی رو تکه تکه کردم تا بهت بدم ولی شما که دیدی اون یکی تخم بلدرچینو بهت نمیدم زودی خودت برداشتی لوبوندی تو دهونت و به روی مبارکت هم نیاوردی که اونو برای مبین گذاشته بودم بابایی اونقده از این کارت خوشش اومده بود

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هستی من می باشد