آیلینآیلین، تا این لحظه: 13 سال و 9 روز سن داره

هستی من

بزرگترین افتخار

    پسر کوچولو به مادر خود گفت:مادر داری به کجا می روی؟ مادر گفت:عزیزم بازیگری معروف که از محبوبیت زیادی برخوردار است به شهر ما آمده است.این طلایی ترین فرصتی است که می توانم او را ببینم وبا او حرف بزنم،خیلی زود برمیگردم . اگر او وقت آن را داشته باشد که با من حرف بزند چه محشری می شود . و در حالی که لبخندی حاکی از شادی به لب داشت با فرزندش خداحافظی کرد …. حدود نیم ساعت بعد مادرش با عصبانیت به خانه برگشت . پسر به مادرش گفت:مادر چرا چهره ی پریشانی داری؟ آیا بازیگر محبوبت را ملاقات کردی؟ مادر با لحنی از خستگی و عصبانیت گفت:من و جمعیت زیادی از مردم بسیار منتظر ماندیم اما به ما خبر...
6 آذر 1390

زندگی زیباست

  زندگی زندگی زیباست، مانند زمین زندگی زیباست، مثل آسمان می‏توان این شعر را هر روز خواند: «زندگی زیباست چون رنگین کمان!» می‏توان بر آسمان‏ها تکیه زد می‏توان روی زمین تنها نبود توی گوش سنگ‏ها هم می‏توان شعر خوب دوستی‏ها را سرود. می‏توان خوابید روی سبزه‏ها در سکوت، آواز گل‏ها را شنید می‏توان لبخند بر خورشید زد  حرف‏های ماه زیبا را شنید. ...
6 آذر 1390

زندگی

  زندگی در نگاه من چون گل شاد و خندان میان دریاهاست در کتاب خیال من، آری زندگی داستان فرداهاست زندگی در نگاه من چون رود پاک و روشن همیشه دلخواه است می‏رود تا بمیرد اما باز در دلش آرزو به همراه است زندگی در نگاه من چون باد می‏وزد در میان هر کوچه زندگی همچو نم‏نم باران می‏چکد بر درخت آلوچه زندگی در نگاه من چون برف بر تن کوه و جان صحراهاست می‏نویسم بروی دفتر گل « زندگی داستان فرداهاست » ...
6 آذر 1390

مهدکودک

  در مهد کودکهای ایران 9 صندلی میذارن و به 10 بچه میگن هر کی نتونه سریع برای خودش یه جا بگیره گرگه و .... ادامه بازی. بچه ها هم همدیگر رو   هل میدن تا خودشون بتونن روی صندلی بشینن.  با این بازی ما از بچگی به کودکان خود آموزش میدیم که هرکی باید به فکر خودش باشه. در مهد کودکهای ژاپن 9 صندلی میذارن و به 10 بچه میگن اگه یکی روی صندلی جا نشه همه باختین. لذا بچه ها نهایت سعی خودشونو میکنن و همدیگر رو طوری بغل میکنن که   کل تیم   10 نفره   روی 9 تا صندلی جا بشن و کسی بی صندلی نمونه. بعد 10 نفر روی 8 صندلی، بعد 10 نفر روی 7 صندلی و   همینطور تا آخر. با این بازی اونا به بچه هاشون فرهنگ همدلی ...
6 آذر 1390

جملات ناب و ارزشمند

One song can spark a moment یک آهنگ می تواند لحظه ای جدید را بسازد One flower can wake the dream یك گل میتواند بهار را بیاورد One tree can start a forest یك درخت می تواند آغاز یك جنگل باشد One bird can herald spring یك پرنده می تواند نوید بخش بهار باشد One smile begins a friendship یك لبخند میتواند سرآغاز یك دوستی باشد One handclasp lifts a soul یك دست دادن روح انسان را بزرگ میكند One star can guide a ship at sea یك ستاره میتواند كشتی را در دریا راهنمایی كند One word can frame the goal یك سخن می تواند چارچوب هدف را مشخص كند O...
6 آذر 1390

محرم

                          باز محرم شد و دلها شکست              از غم زینب دل زهرا شکست                  باز محرم شد و لب تشنه شد          از عطش خاک کمرها شکست                   آب در این تشنگی از خود گذشت      ...
6 آذر 1390

بدون عنوان

تا در آیینه پدیدار آیی عمری دراز در آن نگریستم من برکه‌ها و دریاها را گریستم ای پری‌وارِ در قالبِ آدمی که پیکرت جز در خُلواره‌ی ناراستی نمی‌سوزد! ــ حضورت بهشتی‌ست که گریزِ از جهنم را توجیه می‌کند، دریایی که مرا در خود غرق می‌کند تا از همه گناهان و دروغ شسته شوم. و سپیده‌دم با دست‌هایت بیدار می‌شود.   ...
5 آذر 1390

تا کی

  جانی کوچولو با پدر ، مادر و خواهرش سالی برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگ رفته بودن به مزرعه. مادربزرگ یه تیرکمون به جانی داد تا باهاش بازی کنه. موقع بازی جانی به اشتباه یه تیر به سمت اردک خونگی مادربزرگش پرت کرد که به سرش خورد و اونو کشت   جانی وحشت زده شد...لاشه رو برداشت و برد پشت هیزمها قایم کرد. وقتی سرشو بلند کرد دید که خواهرش همه چیزو ... دیده ... ولی حرفی نزد. مادربزرگ به سالی گفت " توی شستن ظر...فها کمکم کن" ولی سالی گفت: " مامان بزرگ جانی بهم گفته که میخواد تو کارای آشپزخونه کمک کنه" و زیر لبی به جانی گفت: " اردکه رو یادت میاد؟" ... جانی ظرفا رو شست بعد از ظهر اون روز پدربزرگ گفت که میخواد بچه ها رو ببره م...
3 آذر 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هستی من می باشد