هستی من

روزی مردی خواب عجیبی دید. دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آنها نگاه می کند. هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دیدکه سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند، باز می کنند و آنها را داخل جعبه می گذارند. مرد از فرشته ای پرسید: شما چکار می کنید؟ فرشته در حالی که  داشت نامه ای را باز می کرد، گفت: اینجا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم.مرد کمی جلوتر رفت. باز تعدادی از فرشتگـــان را دید که کاغذهـایی را داخل پاکت می گذارند و آن ها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند.مرد پرسید: شماها چکار می کنید؟ یکی از فرشتگان با عجله گ...

  کاش قلب وسعت می گرفت،            شمع با پروانه الفت می گرفت،                    کاش تو جاده زندگی خنده از گریه هم سبقت می گرفت.   ...

 لحظه ای می رسد که ستارگان با شب وداع خواهند کرد          لحظه ای می رسد که پرندگان با آشیانه ی خود وداع خواهند کرد         لحظه ای می رسد که روحم با چشمانم وداع خواهد کرد         فقط تنها چیزی که با من وداع نخواهد کرد یاد توست. ...

    سلام به دختر نازم امیدوارم همیشه زیر سایه خداوند خوب و خوش باشی دیروز رفته بودیم خونه مامان جون داشتی یه اداهایی می اوردی داشتیم می خندیدیم و کیف می کردیم  ،دختر کوچولوی من تازگی ها خیلی بلا شده وقتی بغل میکنم یک چیزی دوره برش باشه رو یا میبره به دهونش یا می کشه بابایی میگهدخترمون  از ان دخترهای شلوغ میشه الهی بابایی و مامانی فدات شن   عصر که خوابت میومد خوابوندمت تا موقع اومدن باباجون وبابایی سرحال باشی و باهاشون بازی کنی حالا موقع شام خوردن بود که دختر عزیزم از خواب بیدار شد و مثل ما نشست سرسفره و  هی به بشقاب و قاشوقش دست میگرفت و بهم میزد صدا در می اورد.   اصلا نمید...

کاش درختـــی باشـــم و تــو گاه گـاهـــی برشـــاخه ام بنشـــینی و از عشـــق بخوانی و من مســــتانه بشـــکوفانم هـــزار برگ و گل بر انــــدامم ....

  توفان‌ها در رقصِ عظیمِ تو به شکوهمندی نی‌لبکی می‌نوازند، و ترانه‌ی رگ‌هایت آفتابِ همیشه را طالع می‌کند. بگذار چنان از خواب برآیم که کوچه‌های شهر حضورِ مرا دریابند ...

بچه ها به ۵ دلیل دوست داشتنی هستند:     گریه می کنند چون گریه کلیدبهشته.     قهرکه می کنند زودآشتی می کنند چون کینه ندارند.     چیزی که می سازند زود خراب می کنند چون به دنیادلبستگی ندارند.     باخاک بازی می کنند چون تکبر ندارند.   خوراکی که دارند زود می خورند و برای فردا نگه نمی دارند چون                                            ...

  دختر نازنازیم دخمل کوچولوی مامان     دوستی     شاید شمعی است که هر دم میسوزد و شاید عشقی است که هردم می جوشد و شاید ترانه ایست که آوازه اش در دلها جاری است   ولیکن هر چه     هست    زیباست...   ...

  یک پنجره برای دیدن یک پنجره برای شنیــــــــــــــــــدن یک پنجره که مثل حلقه ی چاهــــــــــــــــــــــ ــی در انتهای خود به قلب زمین می رســـــــــــــــــــــــ ــــــــــــــد و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنـــــــــــــــــــــــ گ یک پنجره که دست های کوچک تنهایــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــی را از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــم سرشار می کنـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــد و می ش...