آیلینآیلین، تا این لحظه: 13 سال و 3 روز سن داره

هستی من

اولین روز بارانی

1390/9/30 12:30
نویسنده : نسرین
197 بازدید
اشتراک گذاری

اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
 
غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
و
به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم
دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینی اش را کرده بودی
چتر آورده بودی
و من غافلگیر شدم
 
سعی می کردی من خیس نشوم
و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود
و سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری
چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد
.
و
و
و
و
چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی
و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم
.
.
.
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم
تنها برو
.
.
 
دکتر علی شریعتی
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

جغله کوچولو
1 دی 90 1:01
سلام تنها چند دقیقه ناقابل مى تواند از یک شب عادى، شب یلدا بسازد؛ ولى با هم بودن است که آن را نیک نام کرده و در تاریخ ماندگار شده است شب یلداتون مبارک باشه یک عکس به مناسبت شب یلدا تو خیابون عموهام ازم انداختند خوشحال میشم ببینین و نظرتون رو توی وبلاگم بگین اینم لینک عکسم http://www.jegheleh.ir/l01.jpg شاد و موفق باشید
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هستی من می باشد