آیلینآیلین، تا این لحظه: 13 سال و 5 روز سن داره

هستی من

بدون عنوان

1391/3/24 11:42
نویسنده : نسرین
262 بازدید
اشتراک گذاری

شیطنتهای ایلین

١.همسایه مامان اینا پسرشون یه جوجه خریده بود اونو تو حیاط مامان جون نگه میداشت هر از گاهی هم

درمیاورد بیرونو میگردون دخملی ماه هم خیلی خوشش اومده بود ومیخواست تو دستش بگیره و  باهاش بازی

کنه

جوجه رو از قوطی دراوردیمو دخملی هم برای خودش کیفی میکرد ومیخواست منم دنبال جوجه بدوم بالاخره

رضایت داد بشینیم جوجه هم که دید نشستیم بدو اومد رو پام فکر کنید رو یکی پام ایلین و رو یکی جوجه

کوچولو بود ایلینم داشت کیف میکرد من چندشم میشد این دختره هم اصلا نه ترسی نه...

میگفتیم ایلین نازش کن با دستش ناز میکرد یه دفعه گردنشو با دستش گرفت و بالا و پایین میبرد حیونکی

جوجه ،بالاخره از دستش رها کردیم دوباره از یه طرف بالش گرفت بلندش کردو یهو کوبید زمین

از دست این دختره

٢.دخملی دختر همسایمونو خیلی دوست داره اسمش معصومه است دخملی بهش میگه

معععععععععهههههههههههه

٣.نازگلم، عصری داشتم نمازمو میخوندم، در حیاط هم باز بود یه گربه  ای از کنار پنجره میرفت که دخملی اونو

دید یه صدایی سرش انداخته بود که نگو هی میگفت ممممممممم منم فکر کردم داره به عروسکی که دستش

اشاره میکنه و میگه مممممممم یعنی مال منه که دیدم گربه رو دیده هی دید میزنه ببینه چیکار میکنه گربه هم

داشت پایین پله ها به دخملی نگاه میکرد وقتی منو دید پابه فرار گذاشت دخملیم حیوناتو خیلی دوستداره البته

اگه دم دستش باشه چشماشونو درمیاره

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامانی درسا
25 خرداد 91 2:35
ای حونم عجب رستم پهلوانی ...... قربونت برم عزیزم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هستی من می باشد