آیلینآیلین، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

هستی من

چیزهایی که دخملیم بلده

1391/8/1 13:36
نویسنده : نسرین
482 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جیگر مامان خوبی،خوشی ،خیلی خیلی دوست دارمقلبقلبماچ

عزیزدلمو سوار تابش میکنم میگم تاب تاب عباسی دخملی میگه باب باب عبایی خدا منو ندازی میگه  منو اگه هم انداختی بغل بابا بندازی  بابا بدازی

یه اهنگی تو اهنگهای اذری هستش که اسمش  امان امان بو قیزلارین الیننن  است که وقتی من این جمله رو میگم، میگه امان امان

عاشق اینکه یه بالشیرو برداره زیر سرش بذاره و یکی از پاهاشو روی اون یکی بندازه و به تلویزیون نگاه کنه یا میره رو مبل سه نفره و بالشو برمیداره و باهاش بازی میکنه یا زیر سرش میذاره یا زیر پاهاش و کلی هم برای خودش میخونه و ادا درمیاره اینجا هم داره خودشو لوس میکنه

کارهایی هم که دخملی بلده :

هر وقت من گردگیری میکنم زودی میره  یه دستمالیرو از کشو برمیداره دنبال من میزها رو پاک میکنه  یا هروقت جارو دستی رو برمیدارم تا جایی رو تمیز کنم زودی خودشو میرسونه از دستم میگیره و خودش اینور و اونور میبره

بلده نماز بخونه دخملی رکوع و سجودو بلده البته بایستی همیشه یه سجاده  براش بازکنم اگه باز نکنم نمیذاره منم نماز بخونم زود میاد مهرشو برمیداره میره برای خودش نماز میخونه و زیر لب هم چیزهایی میگه منکه نمیدونم چی میگه

تازگی ها داره نقاشی میکشه هرجا مداد یا خودکاری می بینه ازم کاغذ میبخواد بهش میدم و روش خط خطی میکنه این دفعه ازش عکس میندازم از اولین نقاشیش

 هروقت منو بابایی نخ دندون میندازیم دخملی هم با عجله میاد و از ما میخواد بهش بدیم ماهم که میدیم می بینیم بله داره ادای مارو درمیاره و دندونهاشو نخ دندان میندازه بعد هم که دعوای مسواک داره یعنی به منم بدید

اصلا نیم ساعتی نمیذاره خونه تمیز بمونه یا میره عروسکاشو میریزه یا کشوهای کابینتها رو باز میکنه ووسایلشو میریزه به کل خونمون رو ویران میکنه البته منورو هم دیونه

دخملی بلده تا سه بشماره البته بایه لحن خوشگل

وقتی هم مشغول بازیه میره دراتاقشو میبنده و بعد از مدتی دادو هوار میکنه ادم فکر میکنه چی شده میریم بازش میکنیم

وقتی داره میخوابه یا می می میخوره دستاشو بالاو پایین میبره و میگه پیشی برو یعنی دارم میبخوابم

هر چی گیره و سنجاق تو خونه پیدا میکنه زودی میزنه به موهاش

هر چی رو هم از دستش قایم کنم زودی پیداش میکنه

وقتی کسی رو اذیت میکنه زودی میره ناز و بوسش میکنه

هر کسی هم بخواد چیزیرو از دستش بگیره (عروسک و ماشین و...)چنان جیغی میزنه که نگو روز جمعه ای که رفته بودیم شنب اباد اونجا امیر دستش عروسک بود دست دخملی هم ماشین

امیر میخواست ماشینو ازش بگیره چنان جیغی زد ، امیرکه نشسته بود یهویی از ترس بلند شد

عزیز دلم وقتی ناینای میکنه رو نوک انگشتاش میرقصه

دوست داره مستقل بشه و خودش غذاشو بخوره

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هستی من می باشد