شیطنت های ایلین 1
دیروز بالاخره اویزو ریسه تولد دخملیرو تموم کردم البته جا داره از دخترکم هم تشکر کنم که بهم اجازه داد
داشتم اویزاشو بهم وصل و تموم کنم یهویی حمله ای میکرد و می خواست از دستم بگیره سرشو یه جوری مامان جونی گرم میکرد ولی باز دخملی برمیگشت
نمی دونم چرا بچه ها به وسایل خطرناک مثل قیچی و چسب و سوزن خیلی علاقه دارند هی اونارو از دستش
قایم میکردم و دخملی هم صداش میرفت هوا
اخرش دیدم که دست از اینا برنمیداره یکم اونارو جمع کردم باهاش بازی کردم تا اینکه رفت پیش دایی
نویدش بااون مشغول شد منم از فرصت استفاده کردم وتمومش کردم
وقتی تمومش کردم خیلی ازشون خوشم اومدعکساشو میذارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی