بازار رفتن با دخملی
دیروز با دخملی و دایی ناصر رفتیم بازار تا یه گردشی بکنیم و بیاییم بابایی هم که شیفت بود تا شب تو شرکت
بوداماده شدیم ورفتیم دخملی تا رفتیم و اومدیم دختر خوبی بود و اصلا اذیتمون نکرد تا اخرش هم داشت خیار
می خورد ،دخملیم خیار خیلی دوست داره، هر مغازه ای میرفتیم دخملی یه جوری نگاه و ادا میاورد که
فروشنده ها می خواستند بغلش کندو باهاش حرف بزنند قربون اون دخملی خوش اخلاقم برم
تو این عکسها :
داشتم پوشک نازگلمو عوض میکردم که اصلا نذاشت شلوارشو پاش کنم ازدستم فرار کرد کیف دورینو که دید
یکهویی با یک مدل سینه خیز رفت چون شلوار پاش نبود زانوهاشو بالا گرفته بود و میرفت خیلی بامزه شده
بودبعدش هم باهاش مشغول شداینم مدرکش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی