رفتارهای دخملی تو 15 ماهگی
عزیز دلم بیشتر از اینکه بتونه مقصد خودشو از طریق مهارت گفتاری بیان کنه توانایی این رو داره که محیط اطراف و پیرامون خودش رو درک کنه
مثلا وقتی میگم ایلین برو عروسکتو بیار بخوابونیم زود میره عروسکشو میاره با دستاش بغلش میکنه و به پشتش میزه و با لباش لا لا میگه البته از مدل لباش می فهمم لا لا میگه یا میگم برو شیشه شیرتو بیار زودی میاره ومنم پر از ابش میکنم میگم بخور زودی میخوره و...
حدودا ده پونزده کلمه رو خوب ادا میکنه قربونش برم با اون شیرین زبونیش
روابط عمومیش کلا بیسته هر جا میریم زودی دوست پیدا میکنه عصری برده بودم پارک هر بچه ای می دید اول ب ب می گفت و بعدش نزدیکش میرفت و به زور بغلش میکرد و بوس میکرد
هر بچه ای رو می دید میرفت سراغش تا باهاش بازی کنه
دخملیم مستقل شده دیگه از دست من چیزی نمیخوره داد و بیداد میکنه غذای خودمو خودم بخورم البته تو ظرف غذای خودش هر چی خودم میدادم نمیخورد
ازدیروز هم یه مدل نی نای دیگه پیدا کرده تو نوک انگشتای پاهاش پامیشه و میچرخه و دستاشو به طرفین باز میکنه وقتی این کارو میکنه از ته دلشم می خنده
عروسکمو پشه ها همه جاشو نیش زدن صبحی وقتی دیدم دلم براش کباب شد نمی دونم چیکار کنم پوستش خیلی حساس حتی کرم مخصوص نیش زدگی میزنم باز اونجو.ری میشه
دیشب بازهم زلزله اومد ماهم خونه مامان جون بودیم بابایی زود دخملی رو برداشت برد بیرون ومنم بعدا اومدم بیرون شب هم تو پارک خوابیدیم دخملی هم از ساعت ٥ بیدار شده بودو برای خودش میخوند