آیلینآیلین، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

هستی من

بدون عنوان

1391/6/16 11:06
نویسنده : نسرین
334 بازدید
اشتراک گذاری

 شکلکهای جالب و متنوع آروین

دیروز عصری با دخملی رفته بودیم واسه خرید اخه نازگلم عصر که میشه دلش تنگ میشه میخواد بره پارک یا خرید ما هم خریدو انتخاب کردیم اول از همه به یک اسباب بازی فروشی رفتیم برای دخملی یه توپ قنده و یک سری لوازم اشپزخونه گرفتیم خواستم براش ماشین هم بگیرم دیدم دستش رفته پی عروسکا برای همین عروسک کوچولو هم براش گرفتمشکلکهای
جالب آروین از اونجا رفتیم بقیه خریدهامونو بکنیم با کالسکه رفته بودیم دخملی تا موقع برگشتن تو کالسکه ننشست بغل مامانیش بودشکلکهای
جالب آروین من بیچاره هم با دست دخملی رو برداشته بودم وبا یه دست هم کالسکه رو میروندم  اومدیم توپو باد کردیم کار دخملی شروع شد هی بالای سرش می برد به اینطرف و  اونطرف مینداخت یا با پاش ضربه میزد یا با وسایلش بهم چای و غذا میداد قربونش برم

Crown Jewels

تازگی ها به میمی خیلی وابسته شده هر وقت منو میبینه فقط میگه می می

روز جمعه ای خونه عمه مامانی دعوت بودیم اونجا پیش بابایی اذیت نکرده بودی ولی وقتی پیش من اومدی هی میرفتی وسایل انیا رو می خواستی و وقتی هم بهت نمیدادم گریه میکردی اخرش هم با این گریه یه عروسکی رو صاحب شدی اونجا با بچه ها بازی میکردی بعضی وقتها هم پدرمنو درمیاوردی و گریه میکردی وقتی زخم پاتو میدی گریه ات بیشتر میشد اخه عصری قبل از اینکه از خونه دربیایم با عروسک بزرگتر از خودت رو تخت بازی میکردی که عروسکت از دستت میوفته میخوای اونو برداری از تختت میوفتی پایین اولش هیچی مشخص نبود ولی وقتی بادیتو دراوردم تا پیراهن بپوشینمت دیدم جایی از پات خراش برداشته خدا شکر اولش ندیدی اونجا وقتی با بچه ها بازی میکردی یهویی دیدی و گریه کردی و هی میگفتی اوف منم بوسش میکردم وبهش میگفت چیزی نیست دخملیم خوب میشه

Crown Jewels

روز دوشنبه هم عروسی یکی از همکارای بابایی دعوت بودیمwedding couple flash animated gif اونجا هم دختر خوبی بود زیاد اذیتم نکرد ولی سر سفره شام اذیتم میکرد میخواستی بری بالای سرم ولی تو تالار وقتی همه میرقصیدن دخملی دست میزد چند دفعه ای هم وسط رفتیو رقصیدی اونروز چند قسمتی از صورتتو پشه خورده بود اونجاهات قرمز بود راستی از همکار بابایی هم می ترسیدی هی میخواست بغلت کنه یا ببوستت فرار میکردی

 

تازگی ها هر چی در کشوها میبینی اونارو درمیاری و میریزی دور برت از شاالهای من گرفته تا لباسهای خود دخملی من هم میذارم سرجاش دخملی هم باز کارشو شروع میکنه و میریزه زمین منو با کاراش دیونه میکنه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان محمد فرهام
20 شهریور 91 13:41
سلام خاله حونی میایین یه رای به پسری بدین ممنون میشم ادرس توی وب هست ممنون شماره عکس 42 محمد فرهام زود بیاین که دیر نشه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هستی من می باشد