می خوام یه غنچه باشم
می خوام یه غنچه باشم میون باغچه باشم برگامو هی وابکنم،ببندم،وقتی که آفتاب می تابه بخندم برم به مهمونی شاپرک ها، قصه بگم برای کفشدوزک ها (غنچه اسیر خاکه منتظرآفتابه وقتی که تشنه باشه،توآرزوی آبه) می خوام یه ماهی باشم توآب آبی باشم پیرهن سرخ پولکی بپوشم،ازآب پاک چشمه ها بنوشم باله هامو،وابکنم ،ببندم شناکنم شادی کنم بخندم (ماهی فقط توآبه،توحوض ورود ودریاست شایدکه ازصبح تاشب توفکردشت وصحراست) می خوام یه بره باشم میون گلّه باشم همیشه باشم توی دشت وصحرا بدوبدوکنم توی صخره ها بازی کنم توصحراها بچرم ازاین تپّه به اون تپّه بپّرم (بره دلش می ریزه ،چون که خوراک گرگه ...
نویسنده :
نسرین
15:13